نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





یعنی میشه؟؟؟؟

 

یعنی میشه روزی برسه که بیای........ منو محکم بغل کنی.......... تا خواستم گله کنم..

لبامو ببوسی و توی

 

 نزدیکترین فاصلۀ ممکن.... بگی هیـــــــــــــــــــس ..... همه غصه هامون تموم شد

 

......................... دیگه

 

 هیچوقت تنهات نمیذارم.....................

 

نخیر نمیشه چون اون دروغگو بود... اون خائن بود...نامرد بود  


[+] نوشته شده توسط dijam در 14:42 | |







آخ خدا به کی بگم ؟؟؟؟؟؟ که  چقدر سخته که بتونی بهش زنگ بزنی بتونی باهاش در ارتباط باشی اما بخاطر حفظ زندگیش این کارو نکنی... خدا دارم میمیرم... خدا نابود شدم کمکم کننننننننننننننننننننن.....گریه


[+] نوشته شده توسط dijam در 17:49 | |







روی قبرم بنویسید به یک خط درشت ... حسرت دیدن دلدار مرا آخر کشت.... بنویسید کسی گریه برایم نکند .... چون که خوردم زهمه خنجر آلوده زپشت..... بنویسید کسی گل نگذار اینجا..... جز گلم هیچ گلی بوی ندارد اینجا..... شمع آرید که با سوختنش بر قبرم .... خود بسوزد و زدل اشک ببارد اینجا..... بنویسید در این قبر کسی رفته به خواب .... که شده آرزوهایش همگی نقش بر آب ..... در پی یار روان بود ولیکن افسوس .....یار او بود خیالی فقط از جنس سراب.... بنویسید توقف نکند هیچ کسی ..... نشود هیچ کس مدعی همنفسی.... زنده بودم به خدا، هرچه کشیدم فریاد .... نه کسی بود در این شهر ، نه فریاد رسی....بنویسید فقط روی مزارم ای داد... خانه ی غصه شود تا به قیامت آباد.... پشت بر قلب.... غریبه... ننمود تا آخر ..... عاقبت شد ز وفاداری غمها دلشاد!!!!


[+] نوشته شده توسط dijam در 10:35 | |







به کی بگم دلم گرفته؟؟ به کی بگم چقدر داغونم؟؟؟ آخه من هیچ کیو ندارم...آه...


[+] نوشته شده توسط dijam در 11:43 | |







اون منو نمی خواست آره نمی خواست اگه می خواست خیلی کارا دستش بود اما نخواست ...

چقدر من ساده بودم حیف تمام کارایی که واسش کردم حیف تمام غصه هایی که براش خوردم حیف دعاهایی که براش کردم حیف من واقعا حیف من که حیف شدم...

خدا چرا من؟؟؟ من بزرگترین گناهم همین بود . آخه چرا؟؟؟ من که میمردم براش... من که همه کار براش کرده بودم و همه کار میخواستم بکنم...من که عاشقش بودم ... اون شده بودم هستی من... همه کس من... چرا خدا؟؟؟ چرا تو ذات بعضیا اینقدر نامردی گذاشتی؟؟؟

اینقدر که همشو نمیشه اینجا گفت چون براش نا خوشاینده

خداجونم میبینی این یکی بندت اینقدر نامرده که حتی میگه مطالبو از وبم پاک کنم... خوبه میدونه کسیو ندارم باهاش حرف بزنم... خوبه میدونه تنهام... خداجونم فقط تورو دارم مطمئنم پشتمی همیشه به اون میگفتم پشتم باش بذار بهت تکیه کنم خدا جونم شرمندم ازت غافل شدم بخاطر اون خیانتکار... خدایا فقط منو ببخش تورو به همین ماه محرم قسمت میدم... خدا تو که میبینی چقدر داغونم کمکم کن ... کمکم کن...

 


[+] نوشته شده توسط dijam در 18:58 | |







او بــــــرای همــیشـــه رفــــــــت!

وقتی رفت به خودم گفتم اگه برگرده خودمو لـــــــوس میکنم و میگم : چرا دلمو شکستی؟ دیگه دوســــــت ندارم!!!

برگـــــــشت و دستشو پشتش قایم کرده بود فکر کردم واسم هــــــدیه گرفته... بهش گفتم دلمو شکستی

دیگه دوستت ندارم....

گفت: بهـــــــــــتر ایـــــــــــــنم کــــــــارت عروســـــــــــــــــیم!!!!


[+] نوشته شده توسط dijam در 11:27 | |







نــــــمی بخـــــشمت!!!

تو را هرگز نمیبخشم که وقت بودن نبودی

  وقت دیدن ندیدی

 وقت عاشقی هرزگی کردی

 وقت گریه با دیگران خندیدی

 تو را هرگز نمیبخشم که هرگز با من نبودی و من با تمام سادگی ام

 " همه ام با تو بود"


[+] نوشته شده توسط dijam در 11:26 | |







دنبال کسی نیستم که وقتی میگم میرم
بگه : “نرو!”
کسی رو میخوام که وقتی گفتم میرم
بگه : صب کن منم باهات بیام، تنهانرو
::

هم قــــــــــد شدیم…
خدا میداند چه چیزهایی را زیر پاهایم گذاشتم…
::

::

::
بعضیا رو باید همیشه تشنه محبت نگه داشت !
سیر که میشن هار میشن !
::

::
کارَت که با من تمام شد ، پرت کن بیرون مرا . . .
راحت ترم …
تا بگویی دوستت دارم . . به دروغ . . .
::


[+] نوشته شده توسط dijam در 11:9 | |







هنوز که هنوزه چیزی نتونستم بخورم

اشک گریه غم....

نمیدونم چرا گریه میکنم واسه کسی که بهم خیانت کرد

واقعا نمی دونم...

ولی من که ازش نمیگذرم ... هرجا و هر لحظه که بیاد اون لحظه که دیدمشون میوفتم نفرینش میکنم...

بخاطر اینکه 3 ماه هم با اون بود هم با من... این یعنی خیانت هم به من هم به مثلا زنش...

خودش میگفت همه موفقیتاش بخاطر منه اما نبود... اگه بود کو قدر دانیت؟ پس چرا خودم از موفقیتایی که باعثش بودم استفاده ای نکردم؟؟؟ میگفتی من زندگیتو سروسامون دادم.... میگفتی هدفم تویی!!!!

یادمه یه روزایی همش میخوابیدی دعوات میکردم پاشو کار کن.... یه روزایی همش بازی می کردی دعوات میکردم درس بخون کار کن....آه.....آه.... آه

فکر کن تو این 3 ماه گفتی داری تلاش میکنی به من برسی!!!!بقرآن خودت گفتی...اما میدونم الان جبهه میگیری...

دوسش دارم اما خوب دیگه قلبی ندارم... داغونه ... خرابه ... انشالله خدا تقاصمو میگیره... 5 سال عمرمو... 3 ماه خیانتشو... 3 ماه دروغاشو... البته 5 سال دروغ!!!! آه خدا خودت قاضی باش... خودت تقاص همه کارایی که باهام کردو ازش بگیر تا زندس بگیر که قشنگ اشکای من بیاد جلو چشش...


[+] نوشته شده توسط dijam در 21:2 | |







اون که غمی نداره. اون که تنها نیست.اون شبا یکی هست بغلش کنه و نازش کنه تا بخوابه.

منم که تنهام. منم که داغونم. منم که هیچ کسو ندارم. میبینی دیجم ؟؟؟ من خیلی بد بختم.... اره هر یه کلمه ای که مینویسم اشکام تندتر و تندتر میشن.

میبینی دلم نمیخواد بدونن تو کی هستی اسمتو نمیگم حتی...

تو تنها نیستی آغوش یکیو داری. میتونی حتی تو بغلش گریه کنی اما من چی؟؟؟ خودت میدونی چقدر تنهام...

ظهرا بیدار میمونم تا شبا زود خوابم ببره بلکه شاید فکرتو کمتر زجرم بده .... اما خواب به چشام نمیاد... الان دو روزه میل به هیچی ندارم... فقط گریه خوراکمه.... فکر نمیکردم اینقدر بد باشی... کاش یکی بود که آرومم کنه ... کاش منم نامرد بودمو یه بغل زاپاس می داشتم... ای کاش خدایا مرگه منو برسووووووووون .... لطفا هرکی اینو میخونه دعا کنه بمیرم ... هیچکی نمی دونه چه غم بزرگی دارم... هیچکی...


[+] نوشته شده توسط dijam در 13:55 | |







داستان زندگی من یا شکست عشقی من....

یه توصیه به دخترا هیچ وقت به پسرا اعتماد نکنین(ببخشید پسرای خوب)

گفتم پسرای خوب!!!! یعنی چی یعنی شاید تووی 10000 تا یکیش اونم شااید خوب باشه.

فکر نکنین که عشق شما با بقیه فرق داره نه فرقی نداره... من خودم فکر میکردم عشقم مثل بقیه نیست چرا؟؟؟ چون 5 سال باهاش زندگی کردم به قول خودش باهم بزرگ شدیم.... اما توو این 5 سال جوری فیلم بازی کرد که فکر میکردم آسمون باز شده و یه این عشق اومده بیرون و مال من شده.... نه دل نبندید.... همه جوره بخدا دیده بودم اما اینجورشو دیگه ندیده بودم...بذار براتون بگم

همش میگفت دنیای منی.یدون تو میمیرم. و از همون حرفا که بقیه میزنن اما این یه جور خاص میگفت... همچین گریه می کرد که فکر میکردی وای چه عشقی در این نهفتس....

یه شب دعوامون شد.... با عصبانیت خوابیدیم ...صبحش قرار بود برم پیشش اما چون دعوامون شد نرفتم و اون میدونست که نمیرم... ساعت 9 کلاس داشتم ... هرچی بهش زنگ میزدم جواب نمیداد آخرشم گوشیش خاموش شد خیلی نگرانش بودم همش واسش دعا میکردم که خوب باشه و صلوات میفرستادم...

به سرم افتاد برم ببینم بلایی سر خودش نیاورده باشه... آخه اون یه مغازه داشت....وقتی میخواستم ببینمش می رفتم اونجا....( به قیافشم نمی خورد اهل دروغ و دختر بازی باشه...) وقتی رفتم تو مغازه چیزی که نباید می دیدمو دیدم... آره با یه خانوم دیگه نشسته بودن لاو میترکوندن...

تا منو دید خشکش زد از جاش پا شد منم اومدم از مغازه بیرون(نادونی من این بود که اومدم بیرون)

 

آخرش زنگ زد گفت خانوادم این دخترو صیغه من کردن جهت آشنایی قبل از ازدواج 3 ماه هستش و من الان خبر دارم...

تا 3 ماه دیگه هم هست....

اون به من خیانت کرد.... دروغ گفت ... همه کار باهام کرد... آخرشم بهانش فقط این بود که(بهت نگفتم تا ناراحت نشی!!!)

ازت متنفرم خیانت کار.... دیدین؟؟؟ ازتون خواهش می کنم اعتماد نکنین تا مثل من هم گذشتتون و هم آیندتون خراب نشه...

به همون خدایی که می پرستم هیچ وقت ازش نمیگذرم چون بهم خیانت کرد و دروغ گفت...

آخه کثافت تو که صیغه کردی منو دیگه ول کن!!!!!!!!!

آخه آشغال چرا به دروغ میگی عاشقمی و امید داری بهم برسیم؟؟؟؟

نفرینت می کنم بخاطر دروغات

ازت نمیگذرم بخاطر خیانتت

نمی بخشمت بخاطر اینکه پاکی و نجابتمو ازم گرفتی....

خدا همه رو تلافی میکنه...همیشه ازش میخوام هم به سر تو بیاره هم به سر تک تک اعضای خانوادت...

 


[+] نوشته شده توسط dijam در 7:39 | |







بزرگترین دروغ دنیا عشقه

هیچ کس عاشق نیست

ازت نمیگذرم خیانت کار


[+] نوشته شده توسط dijam در 17:55 | |







دلم براش تنگ شده...

دلم برات تنگ شده گریه میدونم نمیای اینجا سر بزنی واسه همین اومدم اینجا

دلم پر از غمه. چشام پر از اشکه. کاش بودی می دیدی اشکامو. شاید از خودت می پرسیدی چرا اون کارو کردم که اینجوری بشه

آخه من عشقت بودمگریه آخرین بار بهم گفتی عمرم.من عمرت بودم کجایی الان؟ کجایی قلبمو ببینی که پر درده؟

آخ حالم بده. یادته میگفتی همیشه حالت بده؟ اما خوبم میکردی.... الان چند روزه حالم بده اما خوب نشدم حتی با قرص و دارو خوب نشدم.حالم بده کاش بودی و می دیدی دارم زجر می کشم. گریه

خیلی حرفا تو دلمه باید به خودت بگم به خود خودت ... شاید نتونم بهت بگم شاید با خودم ببرمشون تو گور... کاش می مردم و این روزا رو نمی دیدم...گریه

دلم خیلی حرف داره باهات... اصلا چرا پیدات نیست؟ کجایی؟ خوبی؟ قول داده بودی مواظب خودت باشی . سر قولت هستی؟ آره با همه اون کارا بازم نگرانتم.بازم دلم می خواد خوب باشی. بازم دلم می خواد شاد باشی آخه تو عشقمی .تو پادشاه قلبمی. آخ خدااااگریه

الان گوشیم صداش در اومد دلم لرزید فکر کردم توییگریه اما خودم همیشه گفته بودم بهم نزنگی... خوب راه دیگه ای بود که تو با من در ارتباط باشی. راهی که خودت اول پیش قدم باشی و منتظر من نباشی.اما نشدی .چرا؟؟؟ مگه دلت تنگ نشده؟ دل تو مثل شیشه بود ظریف بود چی شد یهو؟؟؟

کاش بیای اینارو بخونی ... نه یه روزی که دیگه دیر شده باشه...


[+] نوشته شده توسط dijam در 21:6 | |







برای عشق تمنا کن ولی خار نشو(شدم)

برای عشق قبول کن ولی غرورتت را از دست نده (دادم!)

برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو(جلو خودش گریه کردم!)

برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه(می دید!)

برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن(شکست و شکستم)

برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر (جونمو دارم می دم!)

برای عشق وصال کن ولی فرار نکن(فرار کرد!!!!)

برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه زندگی کن(نشد!!!)

 برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش(داره منو می کشه)

برای عشق خودت باش ولی خوب باش(نمیتونم)


[+] نوشته شده توسط dijam در 18:17 | |







قابل توجه بعضیا...

اینو صرفا جهت اطلاع بعضی ها میگم که بعدا فراموششون نشه اخه میدونید که پیشگیری بهتره. 

  

عشق های ممنوع عشق های واقعی اند ...

چون هیچ اجباری به حفظ رابطه نیست و فقط بخاطرعلاقست ... 

اگه کسی رو دارید که با وجود تمام مشکلات ریسک می کنه 

 و شما رو عاشقانه دوست داره 
 
قدرش رو بدونید
 

[+] نوشته شده توسط dijam در 10:21 | |







..........

امروز 5 مهرماهه قرار بود برم عشقمو ببینم اما نشد............ خیلی دلم سوخت امروز فقط میخوام گریه کنم اینقد بغض دارم که حس میکنم گلوم داره پاره میشهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریه


[+] نوشته شده توسط dijam در 7:36 | |







خدایا.....

خدایا......

غرورم را شکستم...

نجابتم که نشکست...شکست؟

اشکهایم ریخت...

حیایم که نریخت...ریخت؟

گفتم دوستت دارم...

دوستی که نخواستم...خواستم؟

در دلم میخواندمش... میخواستمش...تا ابد...

هرزگی که نکردم...کردم؟

چیزی درونم منجمد شد...

او که ندید...دید؟

هق هق ها را که نشنید...شنید؟

خواستم بداند و به حرمت غرور شکسته ام سکوت کند...

فقط خواند...فقط دید...فقط رفت...

فقط رفت...!!!


[+] نوشته شده توسط dijam در 23:25 | |







ترک دین و دل نمودم ، ترک جان هم می کنم ،

هرچه گویی غیر عشقت ، ترک آن هم می کنم !


[+] نوشته شده توسط dijam در 14:28 | |







دلم تنگه...

دلم تنگه روزایی که هنوز عشقمو ندیده بودم... روزایی که عاشقانه بهم عشق می ورزید... روزایی که تشنه بغل هم بودیم... آه ... چقدر گناه کردم خدا....

الان چی؟ هرچی از دهنش دراومد بهم گفت و گفت خدانگهدارگریه

این چه رسم عاشقیه؟منم بی گناه نبودم ...

خوب دلم می خواست آرومم کنه...

اما دیگه خسته شده بود...

از من؟ از حرفام؟

از چی؟؟؟

آه ... خدایا کمکم کن...گریه


[+] نوشته شده توسط dijam در 14:18 | |







تنهااااااااااام

تنهام ... تنهای تنها..............

فقط یکی رو دارم اونم خدایی که منو آفریدس


[+] نوشته شده توسط dijam در 14:14 | |







پیام سامان عظیمی:


سلام... سلام دوست های گلم


میدونم تو این مسیر سرد زندگی,ازیه جایی ,دیگه باید تنهایی من سفر کنم , قصد نداشتم با این آهنگ گونه هاشو تر بکنم


اما...


امیدوارم احساس من از میون این همه نت , از لا به لای واژه ها دردمو منتقل کنن , بفهمه عاشقش شدم....دردی که خیلی ها دارن , وابسته به کسی شدن...


آره...


دیگه کوه دردم ولی اینو خوب میدونم برای موندنش هر کاری کردم


این آهنگ تمومه احساس الان منه پس ازتون خواهش میکنم تو منتشر کردن ترانه م قدم تازه ایباشید...


برای پیشرفت من...


لطفا به اشتراک بذارید...


سپاس از این همه لطف و محبت...


............................سامان عظیمی..............................

اینم لینک دانلود


[+] نوشته شده توسط dijam در 4:48 | |







داستان ز‌یبای خلقت زن...

از هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز می‌گذشت.
فرشته‌ای ظاهر شد و عرض کرد: “چرا این همه وقت صرف این یکی می‌فرمایید؟”
خداوند پاسخ داد: “دستور کار او را دیده‌ای‌؟
باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند.
باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند.
باید دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جایش بلند شد ناپدید شود.
بوسه‌ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند.”
فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد.
“این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تمامش بفرمایید.”
خداوند فرمود : “نمی شود!!، چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است، تمام کنم.
از این پس می تواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند،
یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند و یک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگیرد.”
فرشته نزدیک شد و به زن دست زد.
“اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی.”
“بله نرم است، اما او را سخت هم آفریده‌ام.
تصورش را هم نمی‌توانی بکنی که تا چه حد می‌تواند تحمل کند و زحمت بکشد.”
فرشته پرسید : “فکر هم می‌تواند بکند؟”
خداوند پاسخ داد : “نه تنها فکر می‌کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد.”
آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد.
“ای وای، مثل اینکه این نمونه نشتی دارد! به شما گفتم که در این یکی زیادی مواد مصرف کرده‌اید!!”
خداوند مخالفت کرد : “آن که نشتی نیست، اشک است.”
فرشته پرسید : “اشک دیگر چیست؟”
خداوند گفت : “اشک وسیله‌ای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا‌امیدی، تنهایی، سوگ و غرورش.”
فرشته متاثر شد: “شما نابغه‌اید ‌ای خداوند، شما فکر همه چیز را کرده‌اید، چون زن‌ها واقعا حیرت انگیزند.”
زن‌ها قدرتی دارند که مردان را متحیر می‌کنند.
همواره بچه‌ها را به دندان می‌کشند.
سختی‌ها را بهتر تحمل می‌کنند.
بار زندگی را به دوش می‌کشند،
ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می‌پراکنند.
وقتی خوشحالند گریه می‌کنند.
برای آنچه باور دارند می‌جنگند.
در مقابل بی‌عدالتی می‌ایستند.
وقتی مطمئن‌اند راه حل دیگری وجود دارد، نه را نمی‌پذیرند.
بدون قید و شرط دوست می‌دارند.
وقتی بچه‌هایشان به موفقیتی دست پیدا می‌کنند گریه می‌کنند.
وقتی می‌بینند همه از پا افتاده‌اند، قوی و پابرجا می‌مانند.
آنها می‌رانند، می‌پرند، راه می‌روند، می‌دوند که نشانتان بدهند چه قدر برایشان مهم هستید.
قلب زن است که جهان را به چرخش در می‌آورد
زن‌ها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند و می‌دانند که بغل کردن و بوسیدن می‌تواند هر دل شکسته‌ای را التیام بخشد.
کار زن‌ها بیش از بچه به دنیا آوردن است،
آنها شادی و امید به ارمغان می‌آورند. آنها شفقت و فکر نو می‌بخشند
زن‌ها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند.
خداوند گفت: “این مخلوق عظیم فقط یک عیب دارد!”
فرشته پرسید: “چه عیبی؟”
خداوند گفت:
“قدر خودش را نمی داند . . .”

آخه دوستای خوبم ، قدر خودتونو بدونید .. ، 

زن عشق می کارد و کینه درو می کند …
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر.
می تواند تنها یک همسر داشته باشد
و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی!
برای ازدواجش (در هر سنی) اجازه ولی لازم است
و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی …
در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو …
او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی!
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی …
او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد …
او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی …
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر …؟
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد …
و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند
چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،
زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛
گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛
سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند … و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد …!
و این رنج است

لهتونم ، 
کیآرمین 
قربونه همه مادرهای خوب و فداکار برم من که خاک بر سر همشونم و عاشقشونم !

نویسنده بخش خلقت زن ( بخش اول ) : 
مهرنوش قادری 1379
نویشنده بخش رنج زن ( بخش دوم ) :
کیارمین فرجام 1386

این متن رو دوست دارم گفتم بزارم شما هم تو لذتش با من شریک شین


[+] نوشته شده توسط dijam در 9:58 | |







مراقب باشین...

مراقب رفتارتون با بعضی آدما باشید
اونایی که وقتی ناراحتید
هر کاری میکنن که خنده بیاد رو لبتون
وقتی حرف دارید
با دقت بهتون گوش میدن تا سبک شید
وقتی عصبانی میشید
تحملتون میکنند و هیچی نمیگن
وقتی درد دارید
همدردتون میشن
اینا دقیقا کسایی هستن که وقتی میان تو زندگی ، قشنگترش میکنن
پس حواستون باشه گمشون نکنید
که دوباره میشید آدم تنهای سابق...!


[+] نوشته شده توسط dijam در 20:25 | |







انتظار...

انتظار سخت است .. فراموش کردن هم سخت است..

اما اینکه ندانی..

باید انتظار بکشی یا فراموش کنی..

از همه سخت تر است...


[+] نوشته شده توسط dijam در 20:21 | |







دوست دارم...

پرسید چقدر مرا دوست داری ؟

سکوتی کردم . چند لحظه به چشم هایش خیره شدم ...

گفتم : دوستت دارم به آن اندازه ای که عاشقتم . عاشق یک عشق واقعی . عاشق تو ...

عاشقی که برای رسیدن به تو لحظه شماری می کند .

به عشق این لحظه های انتظار * دوستت دارم * .

به اندازه ی تمام لحظات زندگیم تا آخر عمر عاشقتم ...

به عشق اینکه تو را تا آخرین نفس دارم * دوستت دارم * .

به عشق اینکه گاهی با تو و گهگاهی به یاد تو . در زیر باران قدم میزنم . عاشق بارانم . . .

به عشق آمدن باران و به اندازه ی تمام قطره های باران *  دوستت دارم * . 

به عشق تو به آسمان پر ستاره خیره می شوم  .

به اندازه ی تمام ستاره های آسمان * دوستت دارم * .

به عشق دیدنت بی قرارم  . حالا که تو را دارم هیچ غمی جز غم دلتنگی ات در دل ندارم .

به اندازه ی تمام لحظات بی قراری و دلتنگی  * دوستت دارم * . . .

من که عاشق چشم هایت هستم . عاشق گرفتن دست های مهربانت هستم

به عشق آن چشم های زیبایت * دوستت دارم * .

لحظه های عاشقی با تو چقدر شیرین است .

آن گاه که با تو هستم یک لحظه تنها ماندن نفس گیر است ...

به شیرینی لحظه های عاشقی * دوستت دارم * .

من که تنها تو را دارم . از تمام دار دنیا فقط  تو را می خواهم . تو تنها آرزویم هستی ...

به اندازه ی تمام آرزو هایم که تنها تویی .

به اندازه ی دنیا که می خواهم دنیا نباشد و تنها تو برای من باشی

به اندازه ی همان تنهایی که یا تنها با تو هستم و یا تنها به یاد تو هستم . ای عشق من ...

ای بهترینم ... به عشق تمام این عشق ها  * دوستت دارم *  . 

پرسیدم : به جواب این سوال رسیدی ؟

این بار او سکوت کرد .

و این بار او با چشم های خیسش به چشم هایم خیره شد ...

اشک هایش را پاک کردم و این سکوت عاشقانه هم چنان ادامه داشت ...

و من باز هم گفتم : به اندازه ی وسعت این سکوت عاشقانه که بین ما برپاست


[+] نوشته شده توسط dijam در 20:15 | |







برای عشق...


برای عشق تمنا كن ولی خار نشو

برای عشق قبول كن ولی غرورتت را از دست نده

برای عشق گریه كن ولی به كسی نگو

برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه

برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشكن

برای عشق جون خودتو بده ولی جون كسی رو نگیر

برای عشق وصال كن ولی فرار نكن

برای عشق زندگی كن ولی عاشقونه زندگی كن

 برای عشق بمیر ولی كسی رو نكش

برای عشق خودت باش ولی خوب باش


[+] نوشته شده توسط dijam در 23:35 | |







بهترینی برام عشقم ...

 

نمیبینم زیبایی های دنیا را آنگاه که تویی زیبایی های دنیایم!

نمیشنوم صدایی را آنگاه که صدای مهربانت در گوشم زمزمه میشود و مرا آرام میکند!

آن عشقی که میگویند تو نیستی ، تو معنایی بالاتر از عشق داری و برای من تنها یک عشقی!

... از نگاه تو رسیدم به آسمانها ، آن برق چشمانت ستاره ای بود که هر شب به آن خیره میشدم!

باارزش تر از تو ، تو هستی که عشقت در قلبم غوغا به پا کرده !

قدم به قدم با تو ، لحظه به لحظه در فکر تو ، عطر داشتنت ، ماندن خاطره هایی که مرور کردن به آن در آینده ای نزدیک دلها را شاد میکند!

و رسیده ام به تویی که آمدنت رویایی بوده در گذشته هایم ، و رسیده ام به تویی که در کنار تو بودن عاشقانه ترین لحظه ی زندگی ام است

پایانی ندارد زندگی ام با تو ، آغاز دوباره ایست فردا در کنار تو ، فردایی که در آن دیروز را فراموش نمیکنم ، آنگاه که با توام هیچ روزی را فراموش نمیکنم ، که همه آنها یکی از زیباترین روزهاست و شیرین ترین خاطره ها ، و گرم ترین لحظه ها !

سر میگذارم بر روی شانه های تو ، آرامش میگیرم از صدای تپشهای قلب تو ، دلم پرواز میکند در آسمان قلبت ، میشنوم صدای تپشهای قلبت ، اوج میگیرم تا محو شوم در آغوشت !

تا خودم را از خودت بدانم ، تا همیشه برایت بمانم ،چه لذتی دارد تا صبح در آغوش تو بخوابم!

تا ببینم زیباترین رویاها ، فردا که بیدار میشوم حقیقت میشود همه ی رویاها !

و اینجاست که عاشق خیالات با تو بودن میشوم ، و به عشق این خیالات دیوانه میشوم !

حالا من مجنونم و تو لیلای من ، همیشه میمانیم برای هم ، و میسازیم یک قصه ی عاشقانه دیگر با هم !

بر میگردیم به دیروزی که گذشت ، خاطره ی شیرین فردا بدجور به دل نشست !

و میدانیم زندگی مان عاشقانه خواهد گذشت ، هم دیروز و امروز و هم فرداهایی که خواهد رسید!

 

 

 


[+] نوشته شده توسط dijam در 23:20 | |







با تو بودن را میخواهم

با تو آغاز نکردم که روزی به پایان برسانم.


عاشقت نشدم که روزی از عشق خسته شوم.


با تو عهد نبستم که روزی عهدم را بشکنم.


همسفرت نشدم که روزی رفیق نیمه راهت شوم.


همسنفت نشدم که روزی عطر نفسهایم را از تو دریغ کنم.


و با یاد تو زندگی نمیکنم که روزی فراموشت کنم.


با تو آغاز کردم که دیگر به پایان نیندیشم.


عاشقت شدم که عاشقانه به عشق تو زندگی کنم.


با تو عهد بستم که با تو تا آخرین نفس بمانم.


همسفرت شدم که تا پایان راه زندگی با هم باشیم.


همسنفست شدم که با عطر نفسهایت زنده بمانم.


و با یادت زندگی میکنم که همانا با یادت زندگی برایم زیباست.


همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ،


از آغاز تا به امروز عاشقانه با تو مانده ام ای همسفر من در جاده های نفسگیر زندگی.


اگر در کنار من نباشی با یادت زندگی میکنم ،


آن لحظه نیز که در کنارمی با گرمی دستهایت و نگاه به آن چشمان زیباست زنده ام.


ای همنفس من بدون تو این زندگی بی نفس است ،


عاشق شدن برایم هوس است و مطمئن باش این دنیا برایم قفس است.


با تو آغاز کرده ام که عاشقانه در دشت عشق طلوع کنم ، طلوعی که با تو غروبی را نخواهد داشت.


و همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ، لحظه هایی سرشار از عشق و محبت.


با تو بودن را میخواهم نه برای فرداهای بی تو بودن.


با تو بودن را میخواهم برای فرداهای در کنار تو بودن.


با تو بودن را میخواهم برای فرداهای عاشقانه تر از امروز.


پس ای عزیز راه دورم با من باش ، در کنارم باش و تا ابد همسفرم باش.


[+] نوشته شده توسط dijam در 10:38 | |







اگر...!!!

اگر دو نفر را همزمان دوست داشتید،نفر دوم را انتخاب کنید چون اگر نفر اول رو واقعا دوست داشتید، هیچ وقت به نفر دومی فکر نمیکردید...

(جانی دپ)

چه جمله ی قشنگی ...و چقدر خوشحالم و خوش بحالمه ...چون همه ی فکر عشقمم و جایی و زمانی واسه فکر کردن به دیگری نداره...

عاشقتم عشقم


[+] نوشته شده توسط dijam در 9:27 | |







یک کلمه ...خداحافظ......

چه زیبا سخن میگفتی

آن زمان که ادعا میکردی تمام زندگیت هستم...

چه شعر ها که نمی سرودی

و چه عاشقانه ها که نمیگفتی...

همه پوچ بود...

یک دروغ بزرگ

،و من خوش خیال تمام آن ها را حقیقت میدیدم...

ساده نابودم کردی...

با یک کلمه...خداحافظ...و رفتی..!!!
 

دیشب بدترین شب زندگیم بود خیلی عذاب کشیدم تا صبح نخوابیدم فقط واسه اینکه یکی خاطرخواه عشقم شده ...آخ چه درد بزرگیه که من پیش عشقم نیستمو اون که خاطرخواه شده پیششه....دارم از غصه میمیرم ....اما نه ... بخاطر این میگم نه چون عشقم فقط واسه من قشنگ حرف میزنه ...مطمئنم همه زندگیشمو به این ایمان دارم...فقط و فقط واسه من شعر میگه...هیچ دروغیم بهم نمیگه  هیچییییییییییییییییییییییییییییی...و هیچ چیز پوچی بین من و عشقم وجود نداره

من و عشقم خالصانه عاشق همیم و همو می پرستیم

اینقدر به پاش میشینم تا خدا یا منو به عشقم برسونه یا جونمو ازم بگیره...
همیشه و به قول عشقم تا یه روز بعد ابد عاشقش میمونمو میخوامش
فقط خدا جونم خدای مهربونم یه کاری کن اون دختره از فکر عشقم بیاد بیرون...آخه این فکر داره نابودم میکنه...خدای خوبم کمکم کن...
 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط dijam در 9:10 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد